دوست های خیالی
سید علی کوچولوتر که بود چند تا دوست خیالی داشت با اسمهای عجیب غریب. هانی، مانیان، خان جَبی، حاجی بهروز و ... .
صمیمی ترین شون هم هانی بود. سیدعلی کلی باهاش حرف می زد و بازی می کرد و بعضی روزها تا شب همش باهاش بود تا حدی که ما یه مدت باید سر سفره برای ایشون هم بشقاب و قاشق می گذاشتیم. من واقعا گاهی وقتا می ترسیدم انقدر که حضورش برای سید علی واقعی بود.
حاجی بهروزم یه رستوران و کافی شاپ داشت و علی هر وقت با دوستای خیالی دیگه اش می رفت بیرون، با صدای بلند به حاجی بهروز سفارش غذا و چایی می داد!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی